• قسمت ۲۰ - شهادت طاهره
    2023/10/24
    طاهره که در اتاق نوکران باغ ایلخانی نگاه داشته شده بود در حال سجده و مناجات با قلبی آرام و مطمئن با خدای خود گفتگو می‌کرد، ناگهان در اتاق باز شد و پیش‌خدمتی که با وعده عزیزخان سردار به شغلی بهتر، مامور کشتن طاهره شده بود، وارد شد. طاهره که در سجده بود سر از سجده بلند کرده و نگاهی به او انداخت. پیش‌خدمت سر به زیر انداخت و چند قدم به عقب گذاشت و بعد از آن، پا به فرار گذاشت.
    続きを読む 一部表示
    17 分
  • قسمت ۱۹ - مهیای دیدار موعود
    2023/10/17
    طاهره گویا می‌دانست چه چیزی در انتظار اوست. مانند کسی که می‌خواهد مسافرت کند رفتار می‌کرد. همه از هم
    می پرسیدند این رفتار چیست؟ و در حین این کارها به قدری خندان بود که همه بی‌اختیار به گریه می‌افتادند.
    続きを読む 一部表示
    18 分
  • قسمت ۱۸ - شهادت حضرت باب
    2023/10/10
    بیش از یک سال بود که طاهره در خانه‌ کلانتر اقامت داشت و از هر طرف اخبار ناگوار حوادث نیریز و زنجان و کشتار بی‌رحمانه اصحاب حضرت باب را می‌شنید. برای طاهره این ظلم‌ها طاقت‌فرسا بود. از همه دل‌جویی می‌کرد گرچه خود بی‌نهایت دل‌خون بود.
    امیرکبیر به خیال این‌ که تنها راه آرام کردن کشور و خاموش کردن این مسلک، محو و نابود کردن رهبر آن‌هاست، دستور قتل حضرت باب را می‌دهد. خبر شهادت حضرت باب، دیگر فوق طاقت اصحاب ایشان، خصوصا طاهره بود.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۷- خانه‌ کلانتر
    2023/10/03

    خانه‌ کلانتر در ایام ناصرالدین شاه، زندان گروهی از اصحاب حضرت باب بود. طاهره به دستور میرزا تقی امیرکبیر و سپس میرزا آقاخان نوری بیش از دو سال در آنجا زندانی بود. پس از مدتی، مردم و خصوصا شاهزاده‌ خانم‌های قاجار که متوجه حضور ایشان در آن‌جا شده بودند، طاهره را به اتاق بزرگ‌تری منتقل کردند. به دستور امیرکبیر، ماموران باید بر حرکات طاهره نظارت کامل می‌داشتند و هرگز اجازه نمی‌دادند که کاغذ و قلم نزدش باشد.

    続きを読む 一部表示
    18 分
  • قسمت ۱۶- دستگیر شدن در مازندران
    2023/09/26

    پس از حادثه‌ نیالا، طاهره قصد داشت برای تشرف به حضور حضرت باب به آذربایجان برود اما با توجه به خطرات سفر، حضرت بهاءالله موافقت نکردند. در نتیجه، طاهره عازم نور شد. در راه، مدتی را در بارفروش، در خانه‌ ملا محمد حمزه، شریعت‌مدار کبیر، گذراند. اما به سبب حسادت سعیدالعلما، دیگر مجتهد شهر، طاهره مجبور به ترک بارفروش شد. از آن‌جا به آمل، سعادت‌آباد و سپس به دارکلا رفت. در دارکلا یک روز ماند و سپس راهی قریه‌ واز، در دل جنگل‌های مازندران شد.
    در آن ایام، امیرکبیر مصمم شده بود که طاهره را بیابد و به قتل برساند. در پی اختلاف بین معمرین قریه‌ واز، یکی از آن‌ها جای طاهره را به امیرکبیر اطلاع می‌دهد. مأمورین مخصوص به واز می‌روند، طاهره را دستگیر می‌کنند و به تهران می‌برند.

    続きを読む 一部表示
    16 分
  • قسمت ۱۵ - حادثه‌ نیالا
    2023/09/19

    پس از خاتمه‌ گردهمایی بدشت، اصحاب عازم مازندران گردیدند. چون شب شد، در پای کوه بزرگی در نیالا خیمه‌ها برافراشته، استراحت کردند. هنگام سحر قریب پانصد تن از مردم متعصب به آن‌ها هجوم آوردند و اموال‌شان را به غارت بردند. پس از رهایی از حادثه نیالا، جناب قدوس به جانب شهر خود، بار فروش راهی شد ولی در راه گرفتار و در منزل شیخ محمد تقی، مجتهد ساری، زندانی گردید. ملاحسین بشرویه‌ای ملقب به باب الباب نیز از خراسان به سمت مازندران می‌رفت و در قلعه‌ شیخ طبرسی پناه گرفته بود. طاهره قره‌العین و حضرت بهاءالله و خادمه‌اش به سمت نور مازندران در حرکت بودند. مقصود همه این بود که هر قدر بتوانند زوار و مریدان را جمع کنند و در مسیر خود، مژده ظهور امر جدید را به مردم بدهند.

    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۴ - حقیقت از پشت حجاب رخ نمود
    2023/09/12

    بدشت بود و اصحاب حضرت باب و ایامی که می‌بایست استقلال آیین حضرت باب به یاران جمع شده، ابلاغ شود. این مسئولیت سنگین را قر‌ه‌العین بر عهده گرفته بود. با اجازه میرزا حسینعلی نوری و مشورت با جناب قدوس اولین قدم را که کشف حجاب‌اش در میان اصحاب بود برداشت. همهمه و آشوبی شد و به هتاکی وناسزاگویی کشیده شد. اصحاب برآن شدند که از قدوس یاری بطلبند تا این ادعای قره‌العین بر نسخ قرآن را دفع کند.

    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۳ - بدشت درخشان
    2023/09/05

    بدشت، ییلاق اشراف، دهکده‌ای کوچک و زیبا با انواع میوه‌ها و اینک در میان باغ‌هایش هشتاد و یک تن از اصحاب حضرت باب که میان‌شان برخی از اشخاص برجسته هم‌چون میرزاحسینعلی نوری، میرزا محمدعلی بارفروشی و قره‌العین حضور داشتند اسکان داده شده بودند، در آن ایام هم‌چنان حضرت باب در قلعه چهریق، اسیر زندان غافلان عصر بودند. هنوز قائمیت حضرت باب اعلان نشده بود. میرزاحسینعلی نوری هر روز لوحی به میرزا سلیمان نوری می‌دادند که در جمع پیروان و مومنین بخواند، هر یک از اصحاب حاضر در بدشت به نام تازه‌ای موسوم شدند از جمله خودشان بهاءالله و آخرین حروف حی میرزا محمدعلی بارفروشی به نام قدوس و قره‌العین به طاهره مشهور گشتند.

    続きを読む 一部表示
    17 分