• قسمت ۲۴ - یک پایان خوش
    2021/09/27
    صهبا: نیلوفر کشتی ما رو. اصلا می رم از خود نوید می‌پرسم. نیلوفر: نه اون بلد نیست خوب تعریف کنه. بزار خودم برات تعریف می‌کنم. همین طور که مامان و بابام هنوز داشتن سر این که من برم بوشهر یا نه بحث می‌کردن، نوید گفت: اگه این بحث تموم شده، یه مسئله مهمی هست که می‌خواستم باهاتون در میون بذارم.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۲۳ - خوشبختی
    2021/09/20
    نیلوفر: اصلا تماس رو در رو بهتره. آدم طرف مقابل رو ببینه بهتر می‌فهمه که داره راستش رو می‌گه یا داره یه چیزی رو پنهون می‌کنه.‌ این شکوفه هم مثل این که سرش درد می کنه برای دردسر درست کردن. صهبا: راستی می‌دونستی اون دفعه هم قضیه امیرعلی رو نوید حل کرد؟ نوید بود که باهاش یه جوری صحبت کرد که حساب کار خودش رو بکنه و بره دنبال کارش.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۲۲ - هدف‌های روحانی و معنوی
    2021/09/13
    صهبا: هرکسی برای خودش و برای ازدواجش یه معیارهایی داره. من هم برای ازدواج معیارهایی دارم که وقتی می‌بینم نوید با این معیارها جوره، دیگه دلیلی برای مخالفت باهاش ندارم. مهسا: اون وقت اون معیارهایی که می‌گی چیه؟ صهبا: این که دختر و پسر هدفشون تو زندگی یکی باشه، با عشق و احترام نسبت به هم رفتار کنن، بدونن چطور با هم حرف بزنن و مشورت کنن و چطور اختلاف نظرها و مشکلاتشون رو با گفتگو و مشورت حل کنن.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۲۱ - یک گپ دخترانه
    2021/09/06
    نیلوفر: ببین صهبا تو یه چیزیت هست. لاغر شدی، حواس پرت شدی، تو خودت فرو می‌ری، این طور که مهسا می‌گه شب‌ها تو خونه راه می‌ری. چی شده؟ به من بگو. صهبا: تو حرفای مهسا رو جدی می گیری؟ دو شب بیخوابی به سرش زده دیده من بیدارم، شلوغش می‌کنه. به نظر من باید ببینه خودش چشه که شب ها بیدار می‌شه. من که قبلا هم گاهی تو شب بیدار می‌شدم و خوابم نمی‌برد.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۲۰ - یک صحبت جدی درباره وفاداری
    2021/08/30
    صهبا: رسیدین مقاله دکتر دانش رو بخونین؟ نوید: دیشب تا دیروقت بیدار بودم تا تمومش کنم. صهبا: خوب؟ چی دستگیرتون شد؟ نوید: می‌خواد بگه وقتی ازدواج به بلوغ می‌رسه که زن و شوهر هر دوشون یه هدف مشترک پیدا کنن؟ صهبا: تقریبا. فکر کنم این موقعی اتفاق می‌افته که عشقشون به بلوغ می‌رسه. نوید: یعنی عشق بالغانه عشقیه که با احترام همراهه و دیگه خبری از رقابت و تزلزل و اضطراب و انعطاف ناپذیری توش نیست.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۹ - مراحل مختلف عشق
    2021/08/23
    صهبا: اون فایلی رو که براتون فرستادم دیدین؟ از دکتر دانش بود. نوید: آره دیدم، اما هنوز نخوندم. البته یه نگاهی کردم. درباره عشق و محبت و این چیزا بود، خیلی کنجکاوم که بخونم، ببینم چی می‌گه. صهبا: مقاله قبلی‌شون رو خوندین که می‌گه ازدواج هم مثل آدم مراحل کودکی و نوجوونی و بلوغ داره؟
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۸ - نبات داغ
    2021/08/16
    صهبا: یه کادوی کوچیکه. یه کتابه. نوید: فراسوی فرهنگ رقابت؟ باید جالب باشه. ممنون. صهبا... خانم،... فایده ای نداره که به چیز دیگه ای تظاهر کنم، من همون چند ماه پیش که اومده بودین با نیلوفر کار داشتین، احساس کردم یه چیزی تو وجودم تکون خورد... قرارهایی که داشتیم و صحبت هایی که کردیم باعث شد که مطمئن بشم اشتباه نکردم.
    続きを読む 一部表示
    15 分
  • قسمت ۱۷ - عشق شکوفه
    2021/08/09
    صهبا: با شکوفه صحبت کردی؟ مهسا: آره،… تو عجب وضعیتی گیر افتادم ها. شکوفه که به حرفم گوش نمی ده، بابا مامانش هم که نمی شه باهاشون حرف زد. می ترسم خدای نکرده مشکلی پیش بیاد و همه ی کاسه کوزه ها رو سرمن بشکنن که تو باید یه کاری می کردی! صهبا : حالا تو هم این وسط به فکر خودتی؟
    続きを読む 一部表示
    15 分