-
サマリー
あらすじ・解説
میلاد: آقای ابیضی، من درست نفهمیدم قضیه چیه، فقط گفتین بیا اینجا من هم اومدم. کلا که دعوت به کافیشاپ یه پیشنهادیه که نمیشه ردش کرد. اشکان: پیشنهادهای آقای ابیضی همیشه همینطوریه. وقتی به من گفتن تو و ساوانا هم هستین، من هم دیدم نمیشه این پیشنهاد رو رد کرد. ساوانا: این مثلا یه نوع معذرتخواهیه؟ اشکان: معذرتخواهی از چی؟ من چرا باید معذرتخواهی کنم؟